جدول جو
جدول جو

معنی های وهوی - جستجوی لغت در جدول جو

های وهوی
شوروغوغا هیاهو، فریادمستان ازشدت نشاط وسرمستی: (آنگه سحرگاهان درآن وقت صبوح عاشقان وهای وهوی عربده بیدلان چشم بازکرد (ابراهیم خلیل))، ناله وافغان درمصیبت وماتم: (بکندندموی وشخودند روی ازایران برآمد یکی های وهوی) (شا. لغ)
تصویری از های وهوی
تصویر های وهوی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از های و هوی
تصویر های و هوی
((یُ))
شور و غوغا، هیاهو، ناله و افغان در مصیبت و ماتم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از های وهو
تصویر های وهو
شوروغوغا هیاهو: (های وهویی میرسد امشب بگوش هوش باز همنشین ازگریه پرهایهامعذوردارخ) (مومن استرابادی)، ناله وافغان درمصیبت وماتم. یا های وهو برگرفتن، هیاهوسردادن شوروغوغابرپاکردن: (لب خوشدلی های وهوبرگرفت گل خریم رنگ وبوبرگرفت) (ظهوری ترشیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های و هو
تصویر های و هو
شور و غوغای اهل طرب، هیاهو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوی وهوس
تصویر هوی وهوس
میل و خواهش نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از های و هو
تصویر های و هو
صداهای درهم و برهم، شور و غوغا در مجلس شادی وطرب، برای مثال بودی بسیط خاک پر از های و هوی ما / واکنون جهان ز گریه پر از های های ماست (خواجو - ۳۲۹) ندبه و زاری، برای مثال بکندند موی و شخودند روی / ز ایران برآمد یکی های و هوی (فردوسی - ۱/۳۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از های های
تصویر های های
صدای گریه وناله، شور و غوغای ماتم زدگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هایاهوی
تصویر هایاهوی
هیاهوی: (فلک ازمجلس انس توپرازهایاهوی عالم ازگریه خصم تو پرازهایاهای) (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار